به معنی عادل بر حق باشد چه کی به معنی عادل و غباد بر حق است .
کیغباد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کیغباد. [ ک َ / ک ِ غ ُ ] ( ص مرکب ) به معنی عادل بر حق باشد، چه کی به معنی عادل و غباد برحق است . ( برهان ) ( آنندراج ). عادل بر حق. ( ناظم الاطباء ). از: کی + غباد. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به کی و غباد و قباد شود.
کیغباد.[ ک َ / ک ِ غ ُ ] ( اِخ ) نام پادشاهی بوده مشهور در ایران ، و در عهد او پادشاهی بزرگتر از او نبود، صد سال پادشاهی و ملک رانی کرد، و در این زمان کیقباد نویسند که به جای غین ، قاف باشد، و در فرس قدیم حرف قاف نیست. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به کیقباد ( اِخ ) شود.
کیغباد.[ ک َ / ک ِ غ ُ ] ( اِخ ) نام پادشاهی بوده مشهور در ایران ، و در عهد او پادشاهی بزرگتر از او نبود، صد سال پادشاهی و ملک رانی کرد، و در این زمان کیقباد نویسند که به جای غین ، قاف باشد، و در فرس قدیم حرف قاف نیست. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به کیقباد ( اِخ ) شود.
کیغباد. [ ک َ / ک ِ غ ُ ] (ص مرکب ) به معنی عادل بر حق باشد، چه کی به معنی عادل و غباد برحق است . (برهان ) (آنندراج ). عادل بر حق . (ناظم الاطباء). از: کی + غباد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کی و غباد و قباد شود.
کیغباد.[ ک َ / ک ِ غ ُ ] (اِخ ) نام پادشاهی بوده مشهور در ایران ، و در عهد او پادشاهی بزرگتر از او نبود، صد سال پادشاهی و ملک رانی کرد، و در این زمان کیقباد نویسند که به جای غین ، قاف باشد، و در فرس قدیم حرف قاف نیست . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کیقباد (اِخ ) شود.
پیشنهاد کاربران
در پارسی پهلوی: کَی کَوات= kay kav�t ( اوستایی: کَوی کَوا َت ) کیغباد
کلمات دیگر: