کلمه جو
صفحه اصلی

مخله

فرهنگ فارسی

زمین خله ناک که در آن گیاه تلخ شور مزه نباشد

لغت نامه دهخدا

( مخلة ) مخلة. [ م ُ خ ِل ْ ل َ ]( ع ص ) ارض مخلة؛ زمین خله ناک که در آن گیاه تلخ شورمزه ، نباشد. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). زمین دارای خلة که در آن گیاه تلخ شورمزه نباشد. ( ناظم الاطباء ). || ابل مخلة؛ شتران چرنده علف شیرین. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ).

مخلة. [ م ُ خ ِل ْ ل َ ](ع ص ) ارض مخلة؛ زمین خله ناک که در آن گیاه تلخ شورمزه ، نباشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زمین دارای خلة که در آن گیاه تلخ شورمزه نباشد. (ناظم الاطباء). || ابل مخلة؛ شتران چرنده ٔ علف شیرین . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط).



کلمات دیگر: