کلمه جو
صفحه اصلی

کهامه

فرهنگ فارسی

کلان سال گردیدن مرد ٠ کند شدن شمشیر ٠

لغت نامه دهخدا

کهامة. [ ک َ م َ ] (ع مص ) کلان سال گردیدن مرد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): کهم الرجل کهامة و کهوماً؛ ناتوان گردید آن مرد. || کند شدن شمشیر. (از اقرب الموارد).


( کهامة ) کهامة. [ ک َ م َ ] ( ع مص ) کلان سال گردیدن مرد. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ): کهم الرجل کهامة و کهوماً؛ ناتوان گردید آن مرد. || کند شدن شمشیر. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: