کلمه جو
صفحه اصلی

مخمسه

فرهنگ فارسی

نام فرقه یی که قائل بالوهیت پنج تن بوده اند. عنوان فرقه ای است از غالی مذهبان که پنج نفر: سلمان ابوذر مقداد عمار و عمر و بن امیه ضمری را از طرف رب جلیل که بزعم ایشان حضرت امیرالمونین علی ( ع ) است پیغمبر و موکل بمصالح عالم دانند.] ( ریحانه الادب ).
( اسم ) مونث مخمس جمع : مخمسات .
مسئله ایست از مسائل فرائض

لغت نامه دهخدا

( مخمسة ) مخمسة. [ م ُ خ َم ْ م َ س َ ] ( ع ص ) مسئله ای است از مسائل فرائض که در آن پنج صحابی اختلاف کرده اند، علی ( ع ) و عثمان و ابن مسعود و زید وابن عباس رضی اﷲعنهم. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

مخمسة. [ م ُ خ َم ْ م ِ س َ ] ( اِخ ) فرقه ای از غلاة که می گفتند «سلمان فارسی » و «مقداد» و «عمار» و «ابوذر غفاری » و «عمربن امیه ضیمری » از طرف خداوند مأمور اداره مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. ( خاندان نوبختی اقبال ص 263 ). به صیغه اسم فاعل باب تفعیل ، به نوشته مقباس مامقانی و مستظرفات بروجردی ، عنوان فرقه ای است از غالی مذهبان که پنج نفر. سلمان و ابوذر ومقداد و عمروبن امیه ضمری را از طرف رب جلیل که به زعم ایشان حضرت امیر المؤمنین ( ع ) است پیغمبر و موکل بمصالح عالم دانند. ( ریحانة الادب ج 5 ص 265 ). آنچه از عقیده قاسم کرخی و فرزندانش برمی آید آن است که مخمسه معتقد بودند محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین به صورت اشباح نور لم یزل ولایزال خواهند بود و به همین جهت است که آنان را مخمسه خوانند. ( معجم البلدان ج 7 ص 236 ذیل کرخ البصرة ). مخمسة حضرت امام حسین ( ع ) را.... غایب و مستتر و حجت منتظر می دانند. ( روضات الجنات چ قدیم ص 555 مکرر ).

مخمسة. [ م ُ خ َم ْ م َ س َ ] (ع ص ) مسئله ای است از مسائل فرائض که در آن پنج صحابی اختلاف کرده اند، علی (ع ) و عثمان و ابن مسعود و زید وابن عباس رضی اﷲعنهم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).


مخمسة. [ م ُ خ َم ْ م ِ س َ ] (اِخ ) فرقه ای از غلاة که می گفتند «سلمان فارسی » و «مقداد» و «عمار» و «ابوذر غفاری » و «عمربن امیه ٔ ضیمری » از طرف خداوند مأمور اداره ٔ مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. (خاندان نوبختی اقبال ص 263). به صیغه ٔ اسم فاعل باب تفعیل ، به نوشته ٔ مقباس مامقانی و مستظرفات بروجردی ، عنوان فرقه ای است از غالی مذهبان که پنج نفر. سلمان و ابوذر ومقداد و عمروبن امیه ٔ ضمری را از طرف رب جلیل که به زعم ایشان حضرت امیر المؤمنین (ع ) است پیغمبر و موکل بمصالح عالم دانند. (ریحانة الادب ج 5 ص 265). آنچه از عقیده ٔ قاسم کرخی و فرزندانش برمی آید آن است که مخمسه معتقد بودند محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین به صورت اشباح نور لم یزل ولایزال خواهند بود و به همین جهت است که آنان را مخمسه خوانند. (معجم البلدان ج 7 ص 236 ذیل کرخ البصرة). مخمسة حضرت امام حسین (ع ) را.... غایب و مستتر و حجت منتظر می دانند. (روضات الجنات چ قدیم ص 555 مکرر).


دانشنامه عمومی

مخمسه از فرق ابتدایی غلات شیعه بود که پنج تن آل عبا، محمد، پسرعمویش علی بن ابیطالب، دخترش فاطمه، و نوه هایش امام حسن و امام حسین را تقدیس می کرد و خدا می دانست. روشن نیست لفظ مخمسه به گروه یا فرقهٔ سازمان یافته ای اشاره می کرده یا به افراد و گروه های مختلف و متفاوتی اطلاق می شده است. این لفظ صرفاً در مکتوبات افراد خارج از آن به کار رفته، در معدود متون اصیل تشریح کنندهٔ این باور هرگز به کار نرفته است.
http://www.iranicaonline.org/articles/mokammesa-sect
تاریخنگاری سعد بن عبدالله قمی مشروح ترین توصیف آموزهٔ مخمسه را دربردارد. بنا بر این اثر، مخمسه آموزش می داد که خدا محمد بود و او در چهار عضو خانواده خود را نشان داد. قمی شماری از دیگر آموزه ها و ترمینولوژی موجود در متون اولیهٔ غلات را به آنان نسبت می دهد که الزاماً با آموزه های مخمسه ارتباطی ندارد؛ بنابراین، خدا در سرتاسر تاریخ در افراد متعددی، از جمله پاتریارک های توراتی، مسیح، شاهان، شخصیت های غلات، چون ابوالخطاب اسدی، مغیره بن سعید و دیگران متجسم شده است. سلمان فارسی باب خدا بود، که در سراسر تاریخ با او به فرم انسانی ظاهر شد، و ابوذر غفاری و مقداد بن عمرو دو صحابی پیامبر، دو یتیم بودند. مخمسه مخالفین اصول اخلاقی بودند، و به نوشتهٔ قمی، آنچه دین ممنوع کرده بود را مجاز می دانستند و اعمال رسمی عبادی را برای آنانی که به درجه خاصی از تکامل روحانی رسیده بودند زائد می دانستند. برای آنها، در واقع نام های افراد، وظایف و ممنوعیت ها بود، و وظیفه یا الزام به یک ممنوعیت در واقع پیروی از آن فرد بود. نهایتاً آنان می آموختند که ارواح گناهکاران دچار تناسخ به آبدان دیگر انسان ها و به گونه ها و اشیای پست تر از انسان می شد. مؤمنین دچار تناسخ نمی شدند ولی از هفت درجه تکامل روحانی گذر می کردند، که نهایتاً به خدا می رسیدند و و قادر می شدند او را در روشنایی او درک کنند.


کلمات دیگر: