سابق. ممتد در فریفتن کسان داشتن : بی خبر دانه خور صحبت آن یارانی کز تو گیرند دل و دین بکهن دامیها . ( محسن تاثیر )
کهن دامی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کهن دامی. [ ک ُ هََ / هَُ ] ( حامص مرکب ) کامل بودن در مکر و فریب. ( آنندراج ). سابقه ممتد در فریفتن کسان داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
بی خبر دانه خور صحبت آن یارانی
کز تو گیرند دل و دین به کهن دامیها.
بی خبر دانه خور صحبت آن یارانی
کز تو گیرند دل و دین به کهن دامیها.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: