کلمه جو
صفحه اصلی

کهن پیر

فرهنگ فارسی

پیر فرتوت و سالخورده .
پیر فرتوت و سالخورده ٠ مرد بسیار پیر ٠

لغت نامه دهخدا

کهن پیر. [ ک ُ هَم ْ / هُم ْ ] ( اِ مرکب ) پیرفرتوت و سالخورده. مرد بسیار پیر. ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: