کلمه جو
صفحه اصلی

نه ده

فرهنگ فارسی

زیور ٠ و آن را ده و نه نیز گویند چنانکه هر هفت بمعنی زیب و آرایش است ٠ زینت ٠ آرایش ٠ پیرایش ٠

لغت نامه دهخدا

نه ده. [ ن ُه ْ دَه ْ ] ( اِ مرکب ) زیور. و آن را ده و نه نیز گویند، چنانکه هر هفت به معنی زیب و آرایش است. ( از رشیدی ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). زینت. آرایش. پیرایش. ( ناظم الاطباء ).، ( نهدة ) نهدة. [ ن َ دَ ] ( ع اِ ) مسکه سطبر. ( منتهی الارب ). زبدةالعظیمة. سرشیری که کلفت و قطور باشد. نهید. نهیدة. نَهد. ( از متن اللغة ).

نه ده . [ ن ُه ْ دَه ْ ] (اِ مرکب ) زیور. و آن را ده و نه نیز گویند، چنانکه هر هفت به معنی زیب و آرایش است . (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). زینت . آرایش . پیرایش . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: