one who is played off, cat's-paw
سنگ روی یخ
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
کنایه از شخصی است که تابع و مطیع باشد و به هر چه اثر کنند بلاعذر آماده و مهیا شود و ماخذش سنگی است که بر روی یخ افتاده باشد و از جا رفتنش از هر جانب در بند گداز یخ باشد .
لغت نامه دهخدا
سنگ روی یخ. [ س َ گ ِ ی ِ ی َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شخصی است که تابع و مطیع باشد و بهرچه امر کنند بلاعذر آماده و مهیاشود و مأخذش سنگی است که بر روی یخ افتاده باشد و از جا رفتنش از هر جانب دربند گداز یخ باشد. ( آنندراج ). کنایه از شخص محکوم و مطیع. ( غیاث ) :
دل بست به روی غیر و شد سرد دلش
افسوس که سنگ روی یخ شد دل او.
دل بست به روی غیر و شد سرد دلش
افسوس که سنگ روی یخ شد دل او.
ابراهیم ادهم ( از آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
با سلام
معنی ظاهری سنگ رو یخ شدن رو معمولا همه میدونن، ولی داستان آن را نه
از دوستانی که اطلاع دارند به اشتراک بگذارنذ
با تشکر
معنی ظاهری سنگ رو یخ شدن رو معمولا همه میدونن، ولی داستان آن را نه
از دوستانی که اطلاع دارند به اشتراک بگذارنذ
با تشکر
کنایه از مطیع و فرمان بردن از کسی
Make an ass of yourself
کلمات دیگر: