( مصدر ) ایجاد جراحت کردن زخم نهادن .
جراحت نهادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جراحت نهادن. [ ج ِ ح َ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) زخم نهادن. ( آنندراج ). مجروح ساختن. زخم دار کردن :
چه راحتها بود آن دم که آید در برم دلبر
اگر چه یارم از غمزه جراحتها نهد بر دل.
چه راحتها بود آن دم که آید در برم دلبر
اگر چه یارم از غمزه جراحتها نهد بر دل.
بدرچاچی ( از آنندراج ).
کلمات دیگر: