کلمه جو
صفحه اصلی

تبوذکی

لغت نامه دهخدا

تبوذکی. [ ت َ ذَ ] ( ص نسبی ) منسوب به تبوذک. سمعانی آرد: منسوب است به کود ( سرگین به خاک آمیخته ) بخط امام ابوبکرِ الاودنی به بخارا خواندم که وی از ابوسلیمان حمدبن ابراهیم الحصالی ( کذا ) شنید که میگفت که از ابن راسه شنیدم که او میگفت : ابوسلمه تبوذکی ؛ ای بیاع السماد ( فروشنده کود ) و بصریان گویند فروشندگان سماد باهوشند و از ابوالفضل محمدبن ناصرالسلامی... شنیدم که میگفت :تبوذکی در نزد ما ( در بغداد ) کسی است که دل و جگر و... آنچه در شکم مرغان است خرید و فروش کند. ( انساب سمعانی ج 1 ورق 103ب ). رجوع به تبوذک و تبوذکی شود.

تبوذکی. [ ت َ ذَ ] ( اِخ ) سمعانی آرد:... ابوسلمةبن موسی بن اسماعیل التبوذکی المنقری از مردم بصره. وی از همام بن یحیی و حمادبن سلمة و بصریان روایت کرده و ابوخلیفه... از وی حدیث کرده است و بسال 223 هَ. ق. درگذشت و از پرهیزکاران و ثقات بوده است. ( از انساب سمعانی ج 1 ورق 103 ب ).

تبوذکی . [ ت َ ذَ ] (اِخ ) سمعانی آرد: ... ابوسلمةبن موسی بن اسماعیل التبوذکی المنقری از مردم بصره . وی از همام بن یحیی و حمادبن سلمة و بصریان روایت کرده و ابوخلیفه ... از وی حدیث کرده است و بسال 223 هَ . ق . درگذشت و از پرهیزکاران و ثقات بوده است . (از انساب سمعانی ج 1 ورق 103 ب ).


تبوذکی . [ ت َ ذَ ] (ص نسبی ) منسوب به تبوذک . سمعانی آرد: منسوب است به کود (سرگین به خاک آمیخته ) بخط امام ابوبکرِ الاودنی به بخارا خواندم که وی از ابوسلیمان حمدبن ابراهیم الحصالی (کذا) شنید که میگفت که از ابن راسه شنیدم که او میگفت : ابوسلمه ٔ تبوذکی ؛ ای بیاع السماد (فروشنده ٔ کود) و بصریان گویند فروشندگان سماد باهوشند و از ابوالفضل محمدبن ناصرالسلامی ... شنیدم که میگفت :تبوذکی در نزد ما (در بغداد) کسی است که دل و جگر و... آنچه در شکم مرغان است خرید و فروش کند. (انساب سمعانی ج 1 ورق 103ب ). رجوع به تبوذک و تبوذکی شود.



کلمات دیگر: