کلمه جو
صفحه اصلی

جراشه

لغت نامه دهخدا

( جراشة ) جراشة. [ ج ُ ش َ ] ( ع اِ ) درشتی که بیفتد از چیزی که آنرا بکوبند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آن چیز درشتی که از چیزی بهنگام کوبیدن بیفتد. درشتی آنچه بیفتد. ( از اقرب الموارد ). درشتی آنچه بیفتد از چیزی که آن را بکوبند بعد از بیختن. و در تداول فارسی نخاله گویند. ( یادداشت مؤلف ). || مشاطه یعنی چیزی که از سر بهنگام شانه کردن بیفتد. ( اساس و لسان از ذیل اقرب الموارد ).

جراشة. [ ج ُ ش َ ] (ع اِ) درشتی که بیفتد از چیزی که آنرا بکوبند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آن چیز درشتی که از چیزی بهنگام کوبیدن بیفتد. درشتی آنچه بیفتد. (از اقرب الموارد). درشتی آنچه بیفتد از چیزی که آن را بکوبند بعد از بیختن . و در تداول فارسی نخاله گویند. (یادداشت مؤلف ). || مشاطه یعنی چیزی که از سر بهنگام شانه کردن بیفتد. (اساس و لسان از ذیل اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی

جراشه (روستا). جراشه به عربی ( الَجراشَة )، روستایی است در دهستان مُسْتبا از توابع استان حَجّه در کشور یمن در شبه جزیره عربستان.
الصنعانی، محمد بن یحیی بن عبدالله بن احمد، الیمانی. ، (اَلأنَباءَ عَن دُولةَ بَلقِیسَ وَ سَبأَ) ، منشورات دار الیمنیة للنشر والتوزیع، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۴ میلادی به (عربی).
جمعیت آن ( ۸۸) نفر (۹ خانوار) می باشد.


کلمات دیگر: