کلمه جو
صفحه اصلی

بازین

فرهنگ فارسی

صورتی از ترکیب با این

لغت نامه دهخدا

بازین. ( حرف اضافه مرکب ) صورتی از ترکیب با این. از: باز + این بمعنی با وجود این : دوم آنک بدانی بازین پاکی یگانه است. ( کیمیای سعادت ). این چنین عجایب بازین همه حکمتهای غریب ممکن نگردد الا بکمال علم. ( کیمیای سعادت ). و چگونه مغبون است که از مطالعه چنین حضرتی بازین همه جمال محروم است. ( کیمیای سعادت ).


کلمات دیگر: