بازشنیدن. [ ش ِ دَ ] ( مص مرکب ) شنیدن :
هرگز جماعتی که شنیدند سرعشق
نشنیده ام که باز نصیحت شنیده اند.
وآواز درای شتران بازشنیدیم.
هرگز جماعتی که شنیدند سرعشق
نشنیده ام که باز نصیحت شنیده اند.
سعدی ( بدایع ).
تا بار دگر دبدبه کوس بشارت وآواز درای شتران بازشنیدیم.
سعدی ( طیبات ).
و رجوع به شنیدن شود.