هر یک از حرفهای ابجد
حرف ابجد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حرف ابجد. [ ح َ ف ِ اَ ج َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هر یک از حرفهای ابجد. رجوع به حروف ابجد شود :
قوی در بلاغات و در نحو چست
ولی حرف ابجد نگفتی درست.
قوی در بلاغات و در نحو چست
ولی حرف ابجد نگفتی درست.
سعدی ( بوستان ).
کلمات دیگر: