کلمه جو
صفحه اصلی

جراجر

لغت نامه دهخدا

جراجر. [ ج َ ج ِ ] ( ع ص ، اِ ) شتران نجیب بزرگ هیکل. ( منتهی الارب ). ستبر از شتران است. ( شرح قاموس ) ( از اقرب الموارد ). و منه : «یهب الجلةالجراجر». ( از اقرب الموارد ). واحد آن جرجور است. ( شرح قاموس ). || حلوق. ( ذیل اقرب الموارد ). و منه فی الحدیث : «قوم یقرأون القرآن لایجاوز جراجرهم »؛ اَی حلوقهم. ( از ذیل اقرب الموارد ).

جراجر. [ ج ُ ج ِ ] ( ع ص ، اِ ) شتر بسیار بلندآواز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). سخت و درشت آوازکننده از شتران. ( شرح قاموس ). || شتر بسیار آب خوار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بسیار آب نوش. ( شرح قاموس ). || آب باآواز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آب آوازکننده.( شرح قاموس ). ماء جراجر؛ کثیرالجرجرة. ( از ذیل اقرب الموارد ). || جوف. ( ذیل اقرب الموارد ).

جراجر. [ ج َ ج ِ ] (ع ص ، اِ) شتران نجیب بزرگ هیکل . (منتهی الارب ). ستبر از شتران است . (شرح قاموس ) (از اقرب الموارد). و منه : «یهب الجلةالجراجر». (از اقرب الموارد). واحد آن جرجور است . (شرح قاموس ). || حلوق . (ذیل اقرب الموارد). و منه فی الحدیث : «قوم یقرأون القرآن لایجاوز جراجرهم »؛ اَی حلوقهم . (از ذیل اقرب الموارد).


جراجر. [ ج ُ ج ِ ] (ع ص ، اِ) شتر بسیار بلندآواز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سخت و درشت آوازکننده از شتران . (شرح قاموس ). || شتر بسیار آب خوار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیار آب نوش . (شرح قاموس ). || آب باآواز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آب آوازکننده .(شرح قاموس ). ماء جراجر؛ کثیرالجرجرة. (از ذیل اقرب الموارد). || جوف . (ذیل اقرب الموارد).



کلمات دیگر: