کلمه جو
صفحه اصلی

جراحت رسیده

فرهنگ فارسی

جراحت دیده زخمی خسته

لغت نامه دهخدا

جراحت رسیده. [ ج ِ ح َ رَ / رِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) جراحت دیده. زخمی. خسته. مجروح. آنکه زخم یافته :
اگر حدیث کنم تندرست را چه خبر
که اندرون جراحت رسیدگان چونست.
سعدی.
رجوع به جراحت دیده شود.


کلمات دیگر: