کلمه جو
صفحه اصلی

بازی دوست

فارسی به انگلیسی

sportive


فرهنگ فارسی

دوست دار بازی

لغت نامه دهخدا

بازی دوست. ( ص مرکب ) دوستدار بازی. آنکه به لهو و بازی دل بسته باشد : و کماری بازی دوست بود و شکار و عیش کردن. ( مجمل التواریخ و القصص ص 99 ).


کلمات دیگر: