کمینه گرایی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
گرایشی در هنر که آثاری را با حداقل ابزارها و اشکال هندسی و محتوا خلق میکند
دانشنامه آزاد فارسی
کَمینه گرایی (minimalism)
فرانک استلا
(یا: مینیمالیسم) جنبشی در هنر انتزاعی که در موسیقی به صورت آهنگ های بسیار ساده شده تجلّی می یابد. هنر کمینه گرا در دهۀ ۱۹۵۰ در امریکا به منزلۀ واکنشی دربرابر اکسپرسیونیسم انتزاعی پا گرفت، و با دوری جستن از رهیافت احساسی آن، به سوی غیرشخصی گرایی و شکل های بنیادینِ معمولاً هندسی، پیش رفت. بیش از هر هنری در قالب مجسمه سازی، به ویژه در آثار کارل آندره، کامل ترین نمود بیانی اش را یافته است؛ آندره از مواد و مصالح صنعتی برای ایجاد ترکیب بندی دقیق و مقیاس دار بهره می گیرد. در موسیقی، این جنبش از دهۀ ۱۹۶۰ در نوعی فرازهای بزرگ موسیقایی، اغلب تونال یا دیاتونیک، و بسیار تکرارشونده، آشکار گردید، که برمبنای چند طرح موسیقاییِ «مینیمال» ساخته می شدند. ازجمله بزرگ ترین آهنگ سازان کمینه گرا عبارت اند از استیو رایک و فیلیپ گلس. کمینه گرایی الهام بخش گنجینه ای از نوشته های نظری دربارۀ هنر، به ویژه زیباشناسی شد، و تأثیر آن به قلمرو شعر و رقص گسترش یافت. کمینه گرایی نخستین جنبش هنری شاخصی بود که کاملاً توسط هنرمندان امریکایی بنا گردید. این واژه برگرفته از نوشتۀ منتقد هنری امریکایی، باربارا رُز، بود که آثار هنری را هرس شده تا حد « مینیمم» توصیف می کرد. هنر کمینه گرا تمامی تصاویر بازنمایی شده یا مشابه موضوع کار را وامی نهد، و بر این باور مبتنی است که هنر باید همچون ریاضی، منطقی، ساده، و روشن باشد، و با ارزش های شخصی، اجتماعی، اخلاقی، و فلسفی دچار پیچیدگی نشود. بر این اساس آثار هنری از دگرگونی، تصویرپردازی، یا معنا عاری اند. نقاشی ها اغلب سبکی هندسی دارند، و نظام های خشک و سخت، و تصاویر منفرد و یک دست شده را به نمایش می گذارند. گواه حضور هنرمند، مثلاً ضربۀ قلم مو، معمولاً برای ایجاد هنری که شکاف بین الهام و امر روزمره را پر کند، محو و نابود می شود. علی رغم محدودیت های آشکار، هنر کمینه گرا انواع بسیاری از سبک ها، از تابلوهای تک رنگ آگنس مارتین، تا سازه های برهم انباشتۀ تیرآهن ها اثر کارل آندره، را دربر می گیرد. کمینه گرایی با وانهادن توهّم فضایی که به آثار هنری بُعد، فضا، یا پرسپکتیو می بخشد، اهداف نوینی را در هنر، به ویژه مجسمه سازی، پیش نهاد. از میان هنرمندان برجستۀ این جنبش، کارل آندره، دَن فلیوین، دونالد جاد، سل لویت، ریچارد سرا، و فرانک استلا درخور ذکرند.
فرانک استلا
(یا: مینیمالیسم) جنبشی در هنر انتزاعی که در موسیقی به صورت آهنگ های بسیار ساده شده تجلّی می یابد. هنر کمینه گرا در دهۀ ۱۹۵۰ در امریکا به منزلۀ واکنشی دربرابر اکسپرسیونیسم انتزاعی پا گرفت، و با دوری جستن از رهیافت احساسی آن، به سوی غیرشخصی گرایی و شکل های بنیادینِ معمولاً هندسی، پیش رفت. بیش از هر هنری در قالب مجسمه سازی، به ویژه در آثار کارل آندره، کامل ترین نمود بیانی اش را یافته است؛ آندره از مواد و مصالح صنعتی برای ایجاد ترکیب بندی دقیق و مقیاس دار بهره می گیرد. در موسیقی، این جنبش از دهۀ ۱۹۶۰ در نوعی فرازهای بزرگ موسیقایی، اغلب تونال یا دیاتونیک، و بسیار تکرارشونده، آشکار گردید، که برمبنای چند طرح موسیقاییِ «مینیمال» ساخته می شدند. ازجمله بزرگ ترین آهنگ سازان کمینه گرا عبارت اند از استیو رایک و فیلیپ گلس. کمینه گرایی الهام بخش گنجینه ای از نوشته های نظری دربارۀ هنر، به ویژه زیباشناسی شد، و تأثیر آن به قلمرو شعر و رقص گسترش یافت. کمینه گرایی نخستین جنبش هنری شاخصی بود که کاملاً توسط هنرمندان امریکایی بنا گردید. این واژه برگرفته از نوشتۀ منتقد هنری امریکایی، باربارا رُز، بود که آثار هنری را هرس شده تا حد « مینیمم» توصیف می کرد. هنر کمینه گرا تمامی تصاویر بازنمایی شده یا مشابه موضوع کار را وامی نهد، و بر این باور مبتنی است که هنر باید همچون ریاضی، منطقی، ساده، و روشن باشد، و با ارزش های شخصی، اجتماعی، اخلاقی، و فلسفی دچار پیچیدگی نشود. بر این اساس آثار هنری از دگرگونی، تصویرپردازی، یا معنا عاری اند. نقاشی ها اغلب سبکی هندسی دارند، و نظام های خشک و سخت، و تصاویر منفرد و یک دست شده را به نمایش می گذارند. گواه حضور هنرمند، مثلاً ضربۀ قلم مو، معمولاً برای ایجاد هنری که شکاف بین الهام و امر روزمره را پر کند، محو و نابود می شود. علی رغم محدودیت های آشکار، هنر کمینه گرا انواع بسیاری از سبک ها، از تابلوهای تک رنگ آگنس مارتین، تا سازه های برهم انباشتۀ تیرآهن ها اثر کارل آندره، را دربر می گیرد. کمینه گرایی با وانهادن توهّم فضایی که به آثار هنری بُعد، فضا، یا پرسپکتیو می بخشد، اهداف نوینی را در هنر، به ویژه مجسمه سازی، پیش نهاد. از میان هنرمندان برجستۀ این جنبش، کارل آندره، دَن فلیوین، دونالد جاد، سل لویت، ریچارد سرا، و فرانک استلا درخور ذکرند.
wikijoo: کمینه_گرایی
فرهنگستان زبان و ادب
{minimalism} [هنرهای تجسمی] گرایشی در هنر که آثاری را با حداقل ابزارها و اشکال هندسی و محتوا خلق می کند
پیشنهاد کاربران
کَمینه گَرایی یا مینیمالیسم مکتب هنری است که اساس آثار و بیان خود را بر پایه سادگی بیان و روش های ساده و خالی از پیچیدگی معمول فلسفی و یا شبه فلسفی بنیان گذاشته است.
هنر کمینه گرا یا هنر کمینه ( به انگلیسی: Minimal art ) سبک و جنبشی در هنرهای تجسمی بود که در کنار هنرهای دیگر و ادبیات باعنوان کلی کمینه گرایی شناخته می شود.
هنر کمینه گرا را می توان زاییده هنرمندان روس دورهٔ پس از انقلاب اکتبر روسیه دانست که ساختارگرا بودند و به خلاصه نمایی و اشکال هندسی گرایش داشتند. مانند مالویچ با اثر «سفید روی سفید»ش. تجربیات هنرمندان روسیه در دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ بر هنرمندان اروپا و امریکا مانند مجموعه تابلوهای تماما سفید رابرت راشنبرگ جوان و کارهای تک رنگ ایو کلین، و سری آکروم پیرو مانتزونی اثر گذاشت و به نوع دیگری بر کارهای میناکاری روی مس رابرت ریمن و آثار اگنس مارتین که ترکیب شیارهای نامحسوس روی زمینه تک رنگ بود، تاثیر گذاشت. [۱]
کمینه گرایی در ایالات متحده به سرعت تبدیل به یک جنبش هنری تازه شد که بیشتر با خلق آثار سه بعدی ( به جای دو بعدی ) همراه بود. آثار حجمی ریچارد سرا مرحله ای سنتی از کمینه گرایی در آمریکا بود و به کارهای دیوید اسمیت نزدیک بود. قطعات حجمی او حالتی پویا و ناپایدار داشتند . حجم هایی که برای فضای بیرون ساخت به ویژه «طاق نوسان» تاثیر حسی و روانی تهدید کننده ای داشت و برای مدت ها باعث بحث های فراوان شد. [۱]
جریان اصلی جنبش کمینه گرای آمریکایی را می توان در آثار تونی اسمیت، دانالد جاد، کارل آندره، دان فلاوین، رابرت موریس، سول لوویت، جان مک کراکن دانست. [۱]
کمینه گرایی در شکل های مختلفی از طراحی و هنر، به ویژه در هنرهای تجسمی و موسیقی استفاده می شود. کمینه گرایی پس از جنگ جهانی دوم، در هنر غرب به وجود آمد و بیشتر از سوی هنرمندان هنرهای تجسمی آمریکایی در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی، گسترش پیدا کرد. کمینه گرایان بر این باورند که با زدودن حضور فریبنده ترکیب بندی و کاربرد موارد ساده و اغلب صنعتی که به شکلی هندسی و بسیار ساده شده قرار گرفته باشند، می توان به کیفیت ناب رنگ، فرم، فضا و ماده دست یافت. از هنرمندان این سبک می توان به دیوید اسمیت، دونالد جاد، ارنست تروا، سول لویت، کارل آندره، دن فلاوین، رابرت رایمن، رونالد بلادن و ریچارد سِرا اشاره کرد.
آثار هنرمندان مینیمالیست گاه کاملاً تصادفی پدید می آمد و گاه زادهٔ شکل های هندسی ساده و مکرر بود. کمینه گرایی نمونه ای از ایجاز و سادگی را در خود دارد و بیانگر سخن رابرت براونینگ است: Less is more ( کمتر غنی تر است ) . ویکی پدیا
هنر کمینه گرا یا هنر کمینه ( به انگلیسی: Minimal art ) سبک و جنبشی در هنرهای تجسمی بود که در کنار هنرهای دیگر و ادبیات باعنوان کلی کمینه گرایی شناخته می شود.
هنر کمینه گرا را می توان زاییده هنرمندان روس دورهٔ پس از انقلاب اکتبر روسیه دانست که ساختارگرا بودند و به خلاصه نمایی و اشکال هندسی گرایش داشتند. مانند مالویچ با اثر «سفید روی سفید»ش. تجربیات هنرمندان روسیه در دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ بر هنرمندان اروپا و امریکا مانند مجموعه تابلوهای تماما سفید رابرت راشنبرگ جوان و کارهای تک رنگ ایو کلین، و سری آکروم پیرو مانتزونی اثر گذاشت و به نوع دیگری بر کارهای میناکاری روی مس رابرت ریمن و آثار اگنس مارتین که ترکیب شیارهای نامحسوس روی زمینه تک رنگ بود، تاثیر گذاشت. [۱]
کمینه گرایی در ایالات متحده به سرعت تبدیل به یک جنبش هنری تازه شد که بیشتر با خلق آثار سه بعدی ( به جای دو بعدی ) همراه بود. آثار حجمی ریچارد سرا مرحله ای سنتی از کمینه گرایی در آمریکا بود و به کارهای دیوید اسمیت نزدیک بود. قطعات حجمی او حالتی پویا و ناپایدار داشتند . حجم هایی که برای فضای بیرون ساخت به ویژه «طاق نوسان» تاثیر حسی و روانی تهدید کننده ای داشت و برای مدت ها باعث بحث های فراوان شد. [۱]
جریان اصلی جنبش کمینه گرای آمریکایی را می توان در آثار تونی اسمیت، دانالد جاد، کارل آندره، دان فلاوین، رابرت موریس، سول لوویت، جان مک کراکن دانست. [۱]
کمینه گرایی در شکل های مختلفی از طراحی و هنر، به ویژه در هنرهای تجسمی و موسیقی استفاده می شود. کمینه گرایی پس از جنگ جهانی دوم، در هنر غرب به وجود آمد و بیشتر از سوی هنرمندان هنرهای تجسمی آمریکایی در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی، گسترش پیدا کرد. کمینه گرایان بر این باورند که با زدودن حضور فریبنده ترکیب بندی و کاربرد موارد ساده و اغلب صنعتی که به شکلی هندسی و بسیار ساده شده قرار گرفته باشند، می توان به کیفیت ناب رنگ، فرم، فضا و ماده دست یافت. از هنرمندان این سبک می توان به دیوید اسمیت، دونالد جاد، ارنست تروا، سول لویت، کارل آندره، دن فلاوین، رابرت رایمن، رونالد بلادن و ریچارد سِرا اشاره کرد.
آثار هنرمندان مینیمالیست گاه کاملاً تصادفی پدید می آمد و گاه زادهٔ شکل های هندسی ساده و مکرر بود. کمینه گرایی نمونه ای از ایجاز و سادگی را در خود دارد و بیانگر سخن رابرت براونینگ است: Less is more ( کمتر غنی تر است ) . ویکی پدیا
کلمات دیگر: