transplant
کوچاندن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
حرکت دادن بدون شتاب گلۀ گوسفند در مسیرهای طولانی
کوچ دادن، جماعتی ازمردم راازسرزمینی بسرزمین دیگرحرکت دادن
( مصدر ) کوچ دادن : کوچانیدن ارامنه از ارمنستان بدستور شاه عباس بزرگ .
( مصدر ) کوچ دادن : کوچانیدن ارامنه از ارمنستان بدستور شاه عباس بزرگ .
لغت نامه دهخدا
کوچاندن. [ دَ ] ( مص ) کوچانیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوچانیدن شود.
فرهنگ عمید
کوچ دادن، جماعتی از مردم را از سرزمینی به سرزمین دیگر حرکت دادن.
فرهنگستان زبان و ادب
{droving} [کشاورزی- علوم دامی] حرکت دادن بدون شتاب گلۀ گوسفند در مسیرهای طولانی
کلمات دیگر: