کلمه جو
صفحه اصلی

کنش پذیر

فارسی به انگلیسی

feasible, passive

مترادف و متضاد

passive (صفت)
تابع، بی حس، تاثر پذیر، غیر فعال، بی حال، انفعالی، مجهول، کنش پذیر، دستخوش عامل خارجی، مطیع و تسلیم

فرهنگ فارسی

← پذیرا


دانشنامه عمومی

کنش پذیر (دستور زبان). کنش پذیر (به انگلیسی: Patient) در زبان شناسی کنش پذیر دستوری یک نقش معنایی است و به شرکت کننده ای اشاره دارد که فعالیت بر روی آن انجام می پذیرد.

فرهنگستان زبان و ادب

[زبان شناسی] ← پذیرا


کلمات دیگر: