کنش پذیر
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
تابع، بی حس، تاثر پذیر، غیر فعال، بی حال، انفعالی، مجهول، کنش پذیر، دستخوش عامل خارجی، مطیع و تسلیم
فرهنگ فارسی
← پذیرا
دانشنامه عمومی
کنش پذیر (دستور زبان). کنش پذیر (به انگلیسی: Patient) در زبان شناسی کنش پذیر دستوری یک نقش معنایی است و به شرکت کننده ای اشاره دارد که فعالیت بر روی آن انجام می پذیرد.
wiki: کنش پذیر (دستور زبان)
فرهنگستان زبان و ادب
[زبان شناسی] ← پذیرا
کلمات دیگر: