whitesmith's trade
سفیدگری
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
شغل سفید گر
فرایندی برای زدودن ناخالصیهای طبیعی و مصنوعی از پارچه که در نتیجۀ آن منسوجات تکمیلشده کاملاً سفید میشوند یا منسوج برای رنگرزی آماده میشود
لغت نامه دهخدا
سفیدگری. [ س َ / س ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) شغل سفیدگر. ( ناظم الاطباء ).
دانشنامه عمومی
سفیدگری عبارتست از سفید کردن ظروف مسی با قلع، که بعد از خرید و قبل از استفاده یا هر دو سال یک بار انجام می شود. معمولاً بعد از خرید مس یا هر دو سال یکبار که ظروف به مرور زمان سفیدی خود را از دست می دهند و رنگ آن ها تیره می گردد آن را جهت سفید کردن به سفیدگر می دهند.
این صنعت در بازارهای سنتی، راسته بازارها، تیمچه ها و کارگاه های کوچک در سطح شهرها و روستاها موجود می باشد. در شهرهایی همانند قزوین، اصفهان، کرمان، مشهد، تبریز و ... راسته بازارهای مخصوص مسگرها و نیز در کنار آن ها سفیدگرها بوده است که به راسته بازار مسگرها معروف می باشد. در روستاها و نیز محله های عشایری سفیدگری را یا خود مسگر به عنوان کار بعدی انجام می دهد یا این که یک نفر سفیدگر دوره گرد هر چند وقت یک بار به آنجا آمده و بساط خود را در میدانگاه اصلی روستا، محل یا زیر سایه درختی گسترده و مشغول سفید کردن ظرف و ظروف اهالی می شد. ساز و برگ سفیدگر دوره گرد بسیار ساده است. یک گودال کوچک به قطر ۳۷ و گودی ۳۰ سانتی متر در زمین می کند که کار کوره وی را انجام دهد. یک لوله آهنی را به زیر گودال می کشد، دم دستی را به سر دیگر لوله وصل می کند؛ و با استفاده از مواد و فن سفیدگری، کارش را انجام می دهد.
این صنعت در بازارهای سنتی، راسته بازارها، تیمچه ها و کارگاه های کوچک در سطح شهرها و روستاها موجود می باشد. در شهرهایی همانند قزوین، اصفهان، کرمان، مشهد، تبریز و ... راسته بازارهای مخصوص مسگرها و نیز در کنار آن ها سفیدگرها بوده است که به راسته بازار مسگرها معروف می باشد. در روستاها و نیز محله های عشایری سفیدگری را یا خود مسگر به عنوان کار بعدی انجام می دهد یا این که یک نفر سفیدگر دوره گرد هر چند وقت یک بار به آنجا آمده و بساط خود را در میدانگاه اصلی روستا، محل یا زیر سایه درختی گسترده و مشغول سفید کردن ظرف و ظروف اهالی می شد. ساز و برگ سفیدگر دوره گرد بسیار ساده است. یک گودال کوچک به قطر ۳۷ و گودی ۳۰ سانتی متر در زمین می کند که کار کوره وی را انجام دهد. یک لوله آهنی را به زیر گودال می کشد، دم دستی را به سر دیگر لوله وصل می کند؛ و با استفاده از مواد و فن سفیدگری، کارش را انجام می دهد.
wiki: سفیدگری
دانشنامه آزاد فارسی
از مشاغل سنّتی، عملِ جِرم زدایی از ظروفِ مسیِ قرمزشده و سپس افزودنِ لایه ای قلع به سطوح ظروف. در سفیدگری ابتدا، شاگرد سفیدگر یک دو مُشت ماسه در ظرف می کرد و با پا به داخل ظرف می رفت و درحالی که دست ها را به ستون یا دیواری می گرفت، به رقص، پا بر ماسه و سطحِ ظرف می مالید و این کار را چندان ادامه می داد که زنگ و کثافات کاملاً از ظرف زدوده شود. در مرحلۀ بعد، استادِ سفیدگر ظرفِ ساییده شده را بر آتش کوره می نهاد و پس از داغ شدن، بر آن مقداری قلع می ریخت و آن را با پنبۀ آمیخته به نِشادُر/نوشادُر بر سطح ظرف می مالید. ابزار کار سفیدگری عبارت بود از کوره ای زمینی، دمی (اسبابی از جنس چرم لایه لایه که با آن بر آتش می دمیدند)، انبر کوچک و بزرگ، سندانی عمودی شکل، چکش هایی برای گرفتنِ ناهمواری های ظروف، قلع، سرب، نِشادر، هاویه و اسباب لحیم. سفیدگران به دو شیوۀ دوره گردی و یک جانشینی (در مغازه یا دکّان) کار می کردند.
wikijoo: سفیدگری
فرهنگستان زبان و ادب
{bleaching} [شیمی] فرایندی برای زدودن ناخالصی های طبیعی و مصنوعی از پارچه که در نتیجۀ آن منسوجات تکمیل شده کاملاً سفید می شوند یا منسوج برای رنگرزی آماده می شود
کلمات دیگر: