کلمه جو
صفحه اصلی

قوامون

فرهنگ فارسی

جمع قوام .

لغت نامه دهخدا

قوامون. [ ق َوْوا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ قوام. ( اقرب الموارد ) : الرجال قوامون علی النساء بما فضل اﷲ بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ اﷲ و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن فَاًِن اءَطعنکم فلاتبغوا علیهن سبیلا ان اﷲ کان عَلِیّا کبیرا. ( قرآن 34/4 ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی قَوَّامُونَ: اداره کنندگان امر معاش - فراهم آورندگان وسایل معیشت و زندگی (از ماده قیام است )
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)

پیشنهاد کاربران

الرجال قوامون علی النساء
مردان بر پایه زنان استوارند

به نام اللّه که رحمان و رحیم است
مردمان بپا دارید عدالت بر زنان به آنچه از احسان و رحمت اللّه است به بعضیشان بر بعضی دیگر و به آنچه انفاق کردند از مالهایشان ، پس زنانی که دائماً در حال انجام عمل صالحند حفظ میکنند در نهان به آنچه اللّه حافظ آن است ، و از زنانی که بیم دارید از پاکدامنی ایشان پس نصیحتشان کنید و ترکشان کنید در محل خوابتان و با ایشان همبستری نکنید ، پس اگر اطاعت کردند از شما پس بر آنان بهانه جوئی نکنید در راه ، همانا
اللّه بود بلند مرتبه و بزرگ
سوره نساء آیه 36

مردان استحکامی برای زنان اند ، به انچه خدا ارجحیت داد بعضی بر بعضی دیگر.

قوّامون جمع قوّام به معنی بر پای ایستاده، سرِ پا، کسی که می توان به او تکیه کرد


کلمات دیگر: