دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام .
قولک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قولک. [ ل َ ] ( اِ ) غولک. ( آنندراج ). رجوع به غولک شود.
قولک. [ ق ُ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام ، سکنه آن 180 تن. آب آن از رودخانه مسیمه. محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. در زمستان به مرز عراق میروند وچادرنشین هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
قولک. [ ق ُ ل َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام ، سکنه آن 180 تن. آب آن از رودخانه مسیمه. محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است. در زمستان به مرز عراق میروند وچادرنشین هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
قولک . [ ق ُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بخش زرین آباد شهرستان ایلام ، سکنه ٔ آن 180 تن . آب آن از رودخانه ٔ مسیمه . محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی آنجا زراعت و گله داری است . در زمستان به مرز عراق میروند وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
قولک . [ ل َ ] (اِ) غولک . (آنندراج ). رجوع به غولک شود.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی قَوْلِکَ: گفتار تو - سخن تو
ریشه کلمه:
قول (۱۷۲۲ بار)
ک (۱۴۷۸ بار)
ریشه کلمه:
قول (۱۷۲۲ بار)
ک (۱۴۷۸ بار)
wikialkb: قَوْلِک
کلمات دیگر: