کلمه جو
صفحه اصلی

رضایت دادن

فارسی به انگلیسی

accede, agree, accept, approve, countenance, bow, consent, subscribe, to express ones consent, to give up or relinquish ones claim

to express one's consent, to give up or relinquish one's claim


accede, agree, accept, approve, countenance, bow, consent, subscribe


فارسی به عربی

ارضخ , اقبل , موافقة

مترادف و متضاد

accede (فعل)
تن در دادن، راه یافتن، دست یافتن، رسیدن، نائل شدن، نزدیک شدن، رضایت دادن، موافقت کردن

acquiesce (فعل)
تسلیم شدن، تن در دادن، رضایت دادن، موافقت کردن، راضی شدن، ارام کردن

consent (فعل)
رضایت دادن، موافقت کردن، راضی شدن، موافق بودن

assent (فعل)
رضایت دادن، موافقت کردن

admit (فعل)
واگذار کردن، رضایت دادن، پذیرفتن، تصدیق کردن، راضی شدن، دادن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، زیر بار رفتن، اعطاء کردن

پیشنهاد کاربران

countenance
پذیرفتن
رضایت دادن

کوتاه آمدن


کلمات دیگر: