کلمه جو
صفحه اصلی

حساسه

مترادف و متضاد

mimosa (اسم)
حساسه، درخت گل ابریشم، گیاه حساس

sensitive plant (اسم)
حساسه، گیاه حساس

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث حساس : قوای حساسه .
ماهی خشک

لغت نامه دهخدا

حساسة. [ ح ُ س َ ] (ع اِ) ماهی خشک . ج ، حُساس و حساسات .


( حساسة ) حساسة. [ ح َس ْ سا س َ ] ( ع اِ ) گلی است که با ببسودن و بپرماسیدن برگهایش فروهشته شود.

حساسة. [ ح ُ س َ ] ( ع اِ ) ماهی خشک. ج ، حُساس و حساسات.

حساسة. [ ح َس ْ سا س َ ] (ع اِ) گلی است که با ببسودن و بپرماسیدن برگهایش فروهشته شود.



کلمات دیگر: