کلمه جو
صفحه اصلی

چغلی کردن

فارسی به انگلیسی

complain, denounce, tell

مترادف و متضاد

inform (فعل)
اگاه کردن، گفتن، خبر دادن، اگاهی دادن، مطلبی را رساندن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از، اطلاع دادن، مستحضر داشتن

delate (فعل)
متهم کردن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - خطا و گناه کسی را باز گو کردن ( نزد حاکم داروغه و دیگران ) . ۲ - شکایت از عمل کسی کردن .

لغت نامه دهخدا

چغلی کردن. [ چ ُ غ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گناه نهفته کسی را به آنکس که جزا تواند داد بقصد ایذاء گفتن.غَمز. در تداول کودکان و نوآموزان ، کار بد کسی را به معلم یا بزرگی گفتن تا بدکار را تنبیه کند. خطای همبازی یا همشاگردی یا همکار را نزد بزرگتران فاش ساختن. و رجوع به چغل و چغل خور و چغل خوری و چغلی شود.

پیشنهاد کاربران

Tattle


کلمات دیگر: