رستاخیز کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
قیام، احیا، رستاخیز کردن، رستاخیز، قیام عیسی از مردگان
زنده کردن، احیا کردن، رستاخیز کردن
فرهنگ فارسی
بمجاز فریاد کردن
لغت نامه دهخدا
رستاخیز کردن. [ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بمجاز، فریاد کردن :
دشمنان را به حال خود بگذار
تا قیامت کنند رستاخیز.
دشمنان را به حال خود بگذار
تا قیامت کنند رستاخیز.
سعدی.
و رجوع به رستاخیزشود.کلمات دیگر: