کلمه جو
صفحه اصلی

اصلیت

فارسی به انگلیسی

genuineness

فارسی به عربی

حقیقة , هویة

مترادف و متضاد

identity (اسم)
تطابق، نهاد، شخصیت، شناسایی، عینیت، اصلیت، هویت

reality (اسم)
معنی، حقیقت، واقعیت، هستی، اصلیت، اصالت وجود

inherence (اسم)
چسبیدگی، ذاتی بودن، جبلی، اصلیت، لزوم ذاتی

inherency (اسم)
چسبیدگی، ذاتی بودن، جبلی، اصلیت، لزوم ذاتی

fatherhood (اسم)
پدری، اصل، اصلیت

paternity (اسم)
اصل، اصلیت، صفات پدری، رفتار پدرانه

فرهنگ فارسی

شمشیر زدوده بران و آهیخته شمشیر گذرنده . جمع اصالیت .

لغت نامه دهخدا

اصلیت. [ اِ ] ( ع ص ) مرد دلاور و کاربر در حوایج و آماده برای انجام دادن آنها. اصلتی. اِصلات. مصلات. مِصلت. مُصلت. ( از قطر المحیط ). مرد دلاور کاربر در نیازمندیها. منصلت. ( از المنجد ). و رجوع به اصلات و اصلتی و دیگر کلمه های مترادف آن شود.

اصلیت. [ اِ ] ( ع ص ) شمشیر زدوده بُرّان و آهیخته. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). شمشیر گذرنده. ج ، اصالیت. ( مهذب الاسماء ).

اصلیة. [ اَ لی ی َ ] ( ع ص نسبی ) تأنیث اصلی. مقابل فرعیة: جهات اصلیة. رجوع به اصلی و اصل و جهات شود. || چیزهای اصلی. ( ناظم الاطباء ).
- حروف اصلیة ؛ حروفی باشند که در صرف کلمه باقی و پایدارند، در برابر حروف زایدة. رجوع به حرف زائد و کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 355 شود.

اصلیت . [ اِ ] (ع ص ) شمشیر زدوده ٔ بُرّان و آهیخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شمشیر گذرنده . ج ، اصالیت . (مهذب الاسماء).


اصلیت . [ اِ ] (ع ص ) مرد دلاور و کاربر در حوایج و آماده برای انجام دادن آنها. اصلتی . اِصلات . مصلات . مِصلت . مُصلت . (از قطر المحیط). مرد دلاور کاربر در نیازمندیها. منصلت . (از المنجد). و رجوع به اصلات و اصلتی و دیگر کلمه های مترادف آن شود.


پیشنهاد کاربران

Authenticity

اصیل بودن اعتبار داشتن ارزش داشتن دارای اصالت و درستی و صحت

مبدأ و منشاء هر چیزی

مبداء و منشاء - اصل


کلمات دیگر: