کثیر الکلام
بسگوی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
پر حرف، وراج، پرگو، پرچانه، بسگوی
فرهنگ فارسی
( بسگو ی ) ( اسم ) آنکه سخن را بدرازا کشد پر گوی .
لغت نامه دهخدا
بسگوی. [ ب َ ] ( نف مرکب ) یاوه گوی و پرحرف و آنکه سخن را به درازا می انجاماند. ( ناظم الاطباء ). بسیارگو و پرگو. ( آنندراج ). مِکثار. رجوع به شعوری ج 1 ورق 199 و بسیارگوی شود.
کلمات دیگر: