مترادف اما : لیک، منتها، ولی، ولیک، ولیکن
برابر پارسی : ولی، آنگاه، گرچه
but
but, only, though, yet
هريک از دوتا , اين و ان
لیک، منتها، ولی، ولیک، ولیکن
اما. [ ] (اِخ ) نام یکی از ایلات کرد از طوایف پشتکوه . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 70).
اما. [ اَ ] (ع صوت ) بمعنی اَلا (هان ) باشد و بیشتر قبل از قسم قرار گیرد:
اما و الذی ابکی و اضحک و الذی
امات و احیا و الذی امره الامر...
یعنی هان سوگند به آنکه بگریاند و بخنداند و آنکه میراند و زنده کند و فرمان فرمان اوست ... (ازاقرب الموارد). || (ق ) بمعنی حقاً: اما ان زیداً عاقل ؛ یعنی زید حقاً خردمند است . (از اقرب الموارد). || (ادات استفهام ) بمعنی لولا (آیا نه ) که به این معنی اختصاص بفعل دارد: اما تقعد و اما تقوم ؛ آیا نمی نشینی و آیا بلند نمیشوی ؟ و گفته اند در این مورد همزه برای استفهام ، و ما نافیه است . (از اقرب الموارد). || کدام . کدامین . (دزی ج 1).
نظامی .
سعدی .
انوری .
اما. [ اُم ْ ما ] (اِ) گیشدر (گیاه ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به گیشدر و اُم ّ شود.
مؤلف لغت نامه (از فرهنگ فارسی معین ).
۱. ادات رفع توهم؛ ولی؛ لیکن: من افتادم ولی طوریم نشد.
۲. ادات شرط: من میروم اما تو هم باید بیایی.
۳. ادات تٲکید.
۴. (حرف) ادات تفصیل: اما از آن که گفته بودی.
امه#NAME?
ولش (وِ) .
عشق (یونانی
پَن.
ول
ما