اشنا شدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
تعود
مترادف و متضاد
خو گرفتن، اشنا شدن، اشنا کردن، عادت دادن، معتاد ساختن، انس گرفتن، عادی کردن
فرهنگ فارسی
( آشنا شدن ) ( مصدر ) آشنا شدن با کسی بار اول او را دیدن و باوی گفتگو کردن خود را بیکدیگر شناساندن . یا آشنا شدن بعلمی ( صنعتی ) اندکی فرا گرفتن آن .
پیشنهاد کاربران
meet
"Hey Kian":I would like you to meet my mother"
"Oh pleased to meet you, Mrs Ftemeh"
"Hey Kian":I would like you to meet my mother"
"Oh pleased to meet you, Mrs Ftemeh"
Meet
اشنا شدن با کسی ( اولین بار کسی را دیدن )
I met my husband at university من برای اولین بار در دانشگاه با شوهرم اشنا شدم
Kian, come and meet Jane کیان، بیا و با جانی اشنا بشو
اشنا شدن با کسی ( اولین بار کسی را دیدن )
I met my husband at university من برای اولین بار در دانشگاه با شوهرم اشنا شدم
Kian, come and meet Jane کیان، بیا و با جانی اشنا بشو
ملاقات کردن
Get acquainted with
Being familiar
کلمات دیگر: