کلمه جو
صفحه اصلی

قشاعه

لغت نامه دهخدا

( قشاعة ) قشاعة. [ ق ُ ع َ ] ( ع اِ ) آب بینی انداخته شده. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). آب بینی افکنده شده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به قِشْعة شود.

قشاعة. [ ق ُ ع َ ] (ع اِ) آب بینی انداخته شده . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). آب بینی افکنده شده . (ناظم الاطباء). رجوع به قِشْعة شود.


پیشنهاد کاربران

قشاع یعنی دردی که درمان نداره


کلمات دیگر: