دهی از بخش سراسکندر شهرستان تبریز واقع در ۴۸ هزار گزی شمال باختری سراسکندر و ۱۸ هزار گزی شوسه تبریز سراسکندر و ۱٠ هزار گزی بخط آهن میانه مراغه و موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است .
قزل لو
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قزل لو. [ ق ِ زِ ] ( اِخ ) دهی از بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 48 هزارگزی شمال باختری سراسکند و 18 هزارگزی شوسه تبریز به سراسکند و 10 هزارگزی خط آهن میانه به مراغه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنه آن 216 تن. آب آن از چشمه و رود و محصول آن غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
دانشنامه عمومی
قزللو یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان قرانقو بخش مرکزی شهرستان هشترود واقع شده است.
قزللو، نام یکی از خانواده های ایرانی است که بیشتر در گرمسار و روستاهای اطراف آن و تهران ساکن هستند.
قزللو زیر شاخه ای از ایل بزرگ اصانلو بوده و به زبان ترکی تکلم می کنند. ایل اصانلو در دوره قاجار از بلاد آذربایجان به منطقه خوار (گرمسار کنونی) تبعید شده و در مناطق اطراف آن سکنی گزیده اند.
قزللو، نام یکی از خانواده های ایرانی است که بیشتر در گرمسار و روستاهای اطراف آن و تهران ساکن هستند.
قزللو زیر شاخه ای از ایل بزرگ اصانلو بوده و به زبان ترکی تکلم می کنند. ایل اصانلو در دوره قاجار از بلاد آذربایجان به منطقه خوار (گرمسار کنونی) تبعید شده و در مناطق اطراف آن سکنی گزیده اند.
wiki: قزل لو
پیشنهاد کاربران
قزللو .
[قِ زِ لْ]
( اِ مرکب ترکی )
قزل: طلا . لو: صفت مالکیت. صاحب طلا. صاحب زر || نام یکی از خانواده های ایرانی
[قِ زِ لْ]
( اِ مرکب ترکی )
قزل: طلا . لو: صفت مالکیت. صاحب طلا. صاحب زر || نام یکی از خانواده های ایرانی
کلمات دیگر: