قریکانلو. [ ق ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد واقع در 23 هزارگزی شمال باختری بجنورد و 5 هزارگزی باختر مالرو عمومی بجنورد به شقان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنه آن 279 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و میوه جات. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
قریکانلو
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
قریکانلوروستای است از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد واقع شمال باختری ۵هزار گزی مالروی عمومی بجنوردو منطقه ای است سردسیر وکوهستانی برف گیر نام اصلی آن طبق تاریخ قرقلو از طایفه شادلو کرد کرمانج زبان هست و۳بار است که روستا جابه جا شده اولین روستا در منطقه کلک هست که بعد از چندین سالها به روستای دوم یعنی قریکانلو دوم کوچ کردن ودر سال ۱۳۷۵ زلزله شدید به شهرک کنار جاده اومدن که شهرک قریکانلو معروف است شغل اصلی این روستای کرمانج زبان کشاورزی و باغداری انگور و دامداری است که در سال ۱۳۹۵روستای کشاورز نمونه از نظر گندم کاران شناخته شدن. واز چند طایفه تشکیل شده است. اولاد تات. اولادایلی. اولاد شیره. اولاد حسن هست
زبان روستا کرد کرمانج هست که دوران صفویه توسط شاه عباس از ارومیه از شامل غرب به خاک خراسان تشویق شدن واسه مرز خراسان از لحاظ امنیت
تشکر فراوااان محمود یاری
زبان روستا کرد کرمانج هست که دوران صفویه توسط شاه عباس از ارومیه از شامل غرب به خاک خراسان تشویق شدن واسه مرز خراسان از لحاظ امنیت
تشکر فراوااان محمود یاری
کلمات دیگر: