( زِیدِن ) پیمودن؛ رفتن. مثلاً مَر زردنه زیدیه یعنی مگر زرده را پیموده ای ( زیدِن ) زیر ره گردن ره زِیدِن ( زِیدِن ) کتک زدن
زیستن، زندگی کردنمی زیَد: زندگی می کندبهر یزدان می زید نه بهر گنجبهر یزدان می مُرد، نز خوفِ رنجدفتر سوم مثنوی بیت 1909