کلمه جو
صفحه اصلی

زیدن

واژه نامه بختیاریکا

( زِیدِن ) پیمودن؛ رفتن. مثلاً مَر زردنه زیدیه یعنی مگر زرده را پیموده ای
( زیدِن ) زیر ره گردن ره زِیدِن
( زِیدِن ) کتک زدن

پیشنهاد کاربران

زیستن، زندگی کردن
می زیَد: زندگی می کند

بهر یزدان می زید نه بهر گنج
بهر یزدان می مُرد، نز خوفِ رنج

دفتر سوم مثنوی بیت 1909


کلمات دیگر: