روبه رو
فارسی به انگلیسی
فرهنگ عمید
رودررو؛ برابر هم.
〈 روبهرو شدن: (مصدر لازم) برابر هم شدن؛ بههم رسیدن و رودرروی یکدیگر واقع شدن.
〈 روبهرو کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز] دو تن را در برابر هم نگهداشتن که حرفهای یکدیگر را بشنوند یا مطلبی را در مقابل هم بگویند.
رودررو، برابر هم.
* روبه رو شدن: (مصدر لازم ) برابر هم شدن، به هم رسیدن و رودرروی یکدیگر واقع شدن.
* روبه رو کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز] دو تن را در برابر هم نگه داشتن که حرف های یکدیگر را بشنوند یا مطلبی را در مقابل هم بگویند.
* روبه رو شدن: (مصدر لازم ) برابر هم شدن، به هم رسیدن و رودرروی یکدیگر واقع شدن.
* روبه رو کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز] دو تن را در برابر هم نگه داشتن که حرف های یکدیگر را بشنوند یا مطلبی را در مقابل هم بگویند.
واژه نامه بختیاریکا
( لو به لو )
جدول کلمات
مقابل
پیشنهاد کاربران
جلو
face
opposite
متقابل
Across from
مواجه
مقابل
برابر
مقابل
برابر
face to face
مقابل، متقابل
In front of
روبه رو
سینه کشِ . . . . . . . . . . = کنارِ / مقابلِ . . . . . . . . . . . . .
سینه کشِ دیوار ایستاده بودم.
سینه کشِ دیوار ایستاده بودم.
کلمات دیگر: