کلمه جو
صفحه اصلی

زیر و رو کردن

فارسی به انگلیسی

root
destroy

root


مترادف و متضاد

rummage (فعل)
کاویدن، زیر و رو کردن، خوب گشتن

واژه نامه بختیاریکا

دَن و وَن کردن؛ تِفکِنیدِن؛ شِنگ کِردِن

پیشنهاد کاربران

گشتن به دنبال چیزی همراه با ریخت و پاش

rummage through
زیر و رو کردن،
خوب گشتن
e. g. somebody has been rummaging through the files
یک کسی پرونده ها را زیر و رو کرده است.


کلمات دیگر: