کلمه جو
صفحه اصلی

شلشل

لغت نامه دهخدا

شلشل . [ ش ُ ش ُ ](ع ص ) مرد کم گوشت سبک بدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد سبک . (دهار).


شلشل . [ ش ُ ش ُ / ش َ ش َ ] (ع ص ) رجل شلشل ؛ مرد سبک در حاجت و شتاب نیکوصحبت خوش ذات . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


شلشل. [ ش َ ش َ ] ( ع ص ) پی هم چکان : ماء شلشل و دم شلشل. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). روانی آب. ( دهار ).

شلشل. [ ش ُ ش ُ ]( ع ص ) مرد کم گوشت سبک بدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مرد سبک. ( دهار ).

شلشل. [ ش ُ ش ُ / ش َ ش َ ] ( ع ص ) رجل شلشل ؛ مرد سبک در حاجت و شتاب نیکوصحبت خوش ذات. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

شلشل . [ ش َ ش َ ] (ع ص ) پی هم چکان : ماء شلشل و دم شلشل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). روانی آب . (دهار).


واژه نامه بختیاریکا

( شُل شُل (شُلَی شُلَی) ) آرام آرام
( شَل شَل ) لنگان لنگان


کلمات دیگر: