کلمه جو
صفحه اصلی

شلم

فارسی به انگلیسی

slam


فرهنگ فارسی

شوربائی که در آن شلغم باشد، چیزی مخلوطودرهم برهم
( اسم ) گیاهی است از تیره صلیبیان که دارای ریشه ای غده یی محتوی مواد ذخیره ای می باشد نباتی است دو ساله یعنی در سال دوم کشت می شود گل وی دهد . برگهایش سبز روشن و دارای موهای کوتاه است . شلغم از سرما عاجز نیست و گرمای زیادی هم برای نموش لازم ندارد . و چون دارای ویتامین سی فراوان و املاح مفید برای بدن است بهترین ماده غذایی به صورت سوپ یا آش برای اشخاصی که دچار گریپ یا سرما خوردگی شده اند می باشد شالغم لفت بوشاد شملخ شلجم شنجم عنقلی شلیم عنقیلی عنغلی سلجم شلغم قمری . یا شلغم بیابانی . شلغم روغنی . گونه ای شلغم که شباهت زیادی به نداب دارد و دانه های آن محتوی ۳٠ درصد روغن است . مواد اندوخته ریشه این گونه شلغم از شلغم معمولی کمتر است . شلغم بیابانی . یا شلغم فرنگی . بیخ گیاهی شبیه سیب زمینی . بوته وی دارای شاخه های راست و بلند و گاهای دراز است و آن برای ساختن ترشی استعمال می شود. سیب زمینی ترشی .
شراره خشم و غضب و مانند آن .

لغت نامه دهخدا

شلم. [ ش َ ل َ] ( اِ ) شلغم. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به شلغم شود.

شلم. [ ش َ ] ( اِ ) پای افزار مسافر و کفش مسافر. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ). || چکمه. ( ناظم الاطباء ).

شلم. [ ش ِ ل ِ / ش ِ ] ( اِ ) صمغ و انگوم درخت. ( ناظم الاطباء ). به نظر من به فتح اول و دوم است ، زیرا دهی است بدین نام که صمغ کتیرای فراوان دارد و آن را شلم زارنامند. ( یادداشت مؤلف ). بمعنی صمغ است خواه صمغ عربی باشد و خواه غیر عربی. ( از برهان ) ( از آنندراج ). صمغ. ( ریاض الادویة ) ( از فرهنگ جهانگیری ): نکعة؛ شلم فتاد. ( منتهی الارب ). ایدع ؛ شلمی است سرخ که از سقطری آرند و در تداوی جراحات بکار برند. ( منتهی الارب ).

شلم. [ ش ُ ل ُ ] ( اِ ) اشتلم. تندی و غلبه و به زورو ستم چیزی گرفتن از کسی. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ). اشتلم. ( از فرهنگ جهانگیری ). رجوع به اشتلم شود.

شلم. [ ش ِل ْ ل َ ] ( ع اِ ) شراره خشم و غضب و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

شلم. [ ش َ ل َم م / ش َ ل َ / ش َ ل ِ ] ( اِخ ) اورشلیم و بیت المقدس. ( ناظم الاطباء ). نام بیت المقدس و در آن لغات است ( و آن ممنوع الصرف است از جهت علمیت و عجمة ) و آن به عبرانی اورشلیم است. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به اورشلیم و بیت المقدس شود.

شلم . [ ش َ ] (اِ) پای افزار مسافر و کفش مسافر. (ناظم الاطباء) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (از انجمن آرا). || چکمه . (ناظم الاطباء).


شلم . [ ش َ ل َ] (اِ) شلغم . (ناظم الاطباء) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به شلغم شود.


شلم . [ ش َ ل َم م / ش َ ل َ / ش َ ل ِ ] (اِخ ) اورشلیم و بیت المقدس . (ناظم الاطباء). نام بیت المقدس و در آن لغات است (و آن ممنوع الصرف است از جهت علمیت و عجمة) و آن به عبرانی اورشلیم است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به اورشلیم و بیت المقدس شود.


شلم . [ ش ِ ل ِ / ش ِ ] (اِ) صمغ و انگوم درخت . (ناظم الاطباء). به نظر من به فتح اول و دوم است ، زیرا دهی است بدین نام که صمغ کتیرای فراوان دارد و آن را شلم زارنامند. (یادداشت مؤلف ). بمعنی صمغ است خواه صمغ عربی باشد و خواه غیر عربی . (از برهان ) (از آنندراج ). صمغ. (ریاض الادویة) (از فرهنگ جهانگیری ): نکعة؛ شلم فتاد. (منتهی الارب ). ایدع ؛ شلمی است سرخ که از سقطری آرند و در تداوی جراحات بکار برند. (منتهی الارب ).


شلم . [ ش ِل ْ ل َ ] (ع اِ) شراره ٔ خشم و غضب و مانند آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).


شلم . [ ش ُ ل ُ ] (اِ) اشتلم . تندی و غلبه و به زورو ستم چیزی گرفتن از کسی . (از برهان ) (ناظم الاطباء). اشتلم . (از فرهنگ جهانگیری ). رجوع به اشتلم شود.


فرهنگ عمید

= شلغم

شلغم#NAME?


دانشنامه عمومی

شلم ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
شلم (گیاه)
شلم (بازی)

گویش مازنی

۱شلغم ۲نوعی گیاه وحشی شبیه به شلغم


/shalem/ شلغم - نوعی گیاه وحشی شبیه به شلغم

واژه نامه بختیاریکا

( شَلَم ) عصاره یاصمغ گیاهان و درختان ( که هوای نمناک باعث چسبندگی این صمغ به برگ ها می شود )

پیشنهاد کاربران

[شِ ل م]. برگرفته از زبان عامیانه یهودیان ساکن تهران و به معنی پول و مایه است.


کلمات دیگر: