آواز چند بندوق که یکبارگی سر دهند و این ترکی است .
شلک
فرهنگ فارسی
آواز چند بندوق که یکبارگی سر دهند و این ترکی است .
فرهنگ معین
(ش ) (اِ. ) گل تیرة سیاه چسبنده .
(شَ) (اِ.) زالو، زلو.
(ش ) (اِ.) گل تیرة سیاه چسبنده .
لغت نامه دهخدا
درازپای چو لکلک سیاه چرده چو شلک
ورا نه مال و نه ملک و ورا نه خویش و تبار.
شلک. [ ش ِ ] ( اِ )گل سیاه تیره چسبنده که چون پای در آن بند شود بدشواری برآید. ( از فرهنگ اوبهی ) ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) ( از فرهنگ جهانگیری ). گل بود سیاه دوسنده و گیرنده. ( لغت فرس اسدی ). گل تیره سیاه را گویند که چسبنده باشد. شل و گل مرادف یکدیگرند و در فارسی شل را مضموم نیز استعمال کنند و آن گلی است سخت نگردیده و شل است ، یعنی نرم است و سست است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ).
شلک. [ ش َ ل َ ] ( اِ ) درخت جوان. || شلیک و درکردن توپ. ( ناظم الاطباء ).
شلک.[ ش ِل ْ ل َ ] ( اِ ) آواز چند بندوق که یکبارگی سر دهند و این ترکی است. ( آنندراج ) ( از غیاث ) :
شلک رعد شد و برق در آتش بازی است
سایه با آن نسق و ساقی بستان ابر است.
زکی ندیم ( از آنندراج ).
رجوع به شلیک شود.
درازپای چو لکلک سیاه چرده چو شلک
ورا نه مال و نه ملک و ورا نه خویش و تبار.
سوزنی (از فرهنگ جهانگیری ).
رجوع به زالو و زلو شود.
شلک . [ ش َ ل َ ] (اِ) درخت جوان . || شلیک و درکردن توپ . (ناظم الاطباء).
شلک . [ ش ِ ] (اِ)گل سیاه تیره چسبنده که چون پای در آن بند شود بدشواری برآید. (از فرهنگ اوبهی ) (ناظم الاطباء) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). گل بود سیاه دوسنده و گیرنده . (لغت فرس اسدی ). گل تیره ٔ سیاه را گویند که چسبنده باشد. شل و گل مرادف یکدیگرند و در فارسی شل را مضموم نیز استعمال کنند و آن گلی است سخت نگردیده و شل است ، یعنی نرم است و سست است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
شلک .[ ش ِل ْ ل َ ] (اِ) آواز چند بندوق که یکبارگی سر دهند و این ترکی است . (آنندراج ) (از غیاث ) :
شلک رعد شد و برق در آتش بازی است
سایه با آن نسق و ساقی بستان ابر است .
زکی ندیم (از آنندراج ).
رجوع به شلیک شود.
فرهنگ عمید
= زالو
زالو#NAME?
شلیک#NAME?
دانشنامه عمومی
گیاهی خود روست که صبحانه بسیاری از مردم جنوب استان کرمان به ویژه مردم رودبار است
گویش مازنی
لنگ
واژه نامه بختیاریکا
( شِلِّک ) اقدام ضربتی یا سرعتی
( شِلِّک ) مرتبه ؛ بار