باوری که بر پایۀ آن ارادۀ مردم باید در دست یک قدرت برتر، اعم از یک فرد یا دولت یا گروه یا برمبنای یک عقیده باشد
اقتدارگرایی
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
اقتدارگرایی به رفتار گونه ای از نهادها، سازمان های اجتماعی گفته می شود که فرمانبرداری از اقتدار و ادارات کارگزار آن ویژگی ممتازش به شمار می رود. این مفهوم معمولاً مخالف فردگرایی و دموکراسی است. در علم سیاست دولت اقتدارگرا دولتی است که در آن اقتدار سیاسی در گروه کوچکی از سیاست مداران متمرکز شده است. این مفهوم اغلب در مقابل فردگرایی، دموکراسی و آزادی خواهی قرار می گیرد.
دموکراسی های ضعیف بیش از دیکتاتوری های ضعیف تمایل به داشتن آموزش و پرورش قوی، امید به زندگی بالا، مرگ و میر کم کودکان و دسترسی به آب آشامیدنی و بهداشت دارند. این امر به دلیل برخورداری از کمک های خارجی بیش تر یا صرف درصد بیش تری از تولید ناخالص داخلی برای بهداشت و آموزش نیست، بلکه در این کشورها مدیریت بهتر منابع موجود محتمل تر است.
تحقیقات نشان می دهد که برخی از شاخص های سلامت (امید به زندگی و مرگ و میر نوزادان و مادران) بیش از آن که با سرانهٔ تولید ناخالص داخلی، بزرگی بخش عمومی یا نابرابری درآمد در ارتباط باشد با دموکراسی رابطه دارد.
بنا بر نظریهٔ آمارتیاسن اقتصاددان بزرگ، هیچ یک از کشورهای موجود که با سیستم لیبرال دموکراسی اداره می شوند، تاکنون قحطی گسترده ای را تجربه نکرده اند. این قاعده شامل دموکراسی هایی هم می شود که در طول تاریخ چندان متمول نبوده اند، همچون هند که آخرین قحطی بزرگ را در سال ۱۹۴۳ تجربه کرده است و پیش از این تاریخ در قرن نوزدهم چندین قحطی بزرگ را از سر گذرانده که همهٔ آن ها در دوران مستعمره بودن هند اتفاق افتاده اند (بماند که برخی دیگر قحطی ۱۹۴۳ بنگال را به تأثیرات جنگ جهانی دوم نسبت می دهند) دولت هندوستان در طول سال ها مدام در حال دموکراتیک تر شدن بوده است. دولت ایالتی پس از قانون دولت هند در ۱۹۵۳ همواره چنین وضعی داشته است.
بحران پناهندگان تقریباً همیشه در کشورهای کم تر دموکراتیک رخ می دهد. با نگاه به حجم جریان های پناهندگی در بیست ساله گذشته درمی یابیم که هشتاد و هفت مورد نخست در کشورهای دارای نظام اقتدارگرا رخ داده است.
تحقیقات نشان می دهند که در میان ملّت های دموکراتیک کشتارجمعی یا جنایات از سوی دولت بسیار کم تر رخ می دهد. هرچند باید در نظر داشت که این ملّت ها پیش از به کارگیری سیاست های لیبرال دموکراتیک، ملّت های به نسبت پیشرفته تری هم بوده اند. به همین ترتیب نسل کشی و کشتار سیاسی کم تری هم در آن ها به چشم می خورد.
ویژگی ممیز اقتدارگرایی قدرت به شدت متمرکز و مجتمع است که با سرکوب سیاسی و طرد مخالفان بالقوه تثبیت می شود. این قدرت از احزاب سیاسی و تشکیلات توده ای برای بسیج مردم در جهت اهداف رژیم استفاده می کند.
اقتدارگرایی بر قانون حاکمیت تأکید دارد و نه حاکمیت قانون، این شکل از حکومت اغلب دارای سازوکارهای انتخاباتی است، تصمیم های سیاسی از سوی گروهی برگزیده از مقامات و در پشت درهای بسته گرفته می شود، نوعی بروکراسی که گاه مستقل از قوانین عمل می کند، که به خوبی بر مقامات منتخب نظارت ندارد و در رسیدگی به دغدغه های حوزه های انتخاباتی که قرار است نمایندهٔ آن باشند، شکست می خورند. در اقتدارگرایی تمایل به اعمال غیررسمی و غیرچارچوبمند قدرت سیاسی نیز به چشم می خورد، رهبری ای «خودخوانده که حتّی اگر منتخب هم باشد با انتخاب آزاد شهروندان از میان رقبای انتخاباتی قابل جایگزینی نیست» محرومیت مستبدانه شهروندان از آزادی های مدنی و تحمّل اندک مخالفت های معنادار نیز در این نوع حکومت مشهود است.
در حالی که ثبات سیاسی به وسیلهٔ کنترل بر نیروهای مسلّح و حمایت از آن ها تأمین می شود، انواع کنترل های اجتماعی نیز برای خفه کردن جامعه مدنی به کار می رود، بروکراسی ای از سوی رژیم ترتیب داده می شود و وفاداری به نظام را از طریق ابزارهای مختلف جامعه پذیری و تلقین تأمین می کند.
دموکراسی های ضعیف بیش از دیکتاتوری های ضعیف تمایل به داشتن آموزش و پرورش قوی، امید به زندگی بالا، مرگ و میر کم کودکان و دسترسی به آب آشامیدنی و بهداشت دارند. این امر به دلیل برخورداری از کمک های خارجی بیش تر یا صرف درصد بیش تری از تولید ناخالص داخلی برای بهداشت و آموزش نیست، بلکه در این کشورها مدیریت بهتر منابع موجود محتمل تر است.
تحقیقات نشان می دهد که برخی از شاخص های سلامت (امید به زندگی و مرگ و میر نوزادان و مادران) بیش از آن که با سرانهٔ تولید ناخالص داخلی، بزرگی بخش عمومی یا نابرابری درآمد در ارتباط باشد با دموکراسی رابطه دارد.
بنا بر نظریهٔ آمارتیاسن اقتصاددان بزرگ، هیچ یک از کشورهای موجود که با سیستم لیبرال دموکراسی اداره می شوند، تاکنون قحطی گسترده ای را تجربه نکرده اند. این قاعده شامل دموکراسی هایی هم می شود که در طول تاریخ چندان متمول نبوده اند، همچون هند که آخرین قحطی بزرگ را در سال ۱۹۴۳ تجربه کرده است و پیش از این تاریخ در قرن نوزدهم چندین قحطی بزرگ را از سر گذرانده که همهٔ آن ها در دوران مستعمره بودن هند اتفاق افتاده اند (بماند که برخی دیگر قحطی ۱۹۴۳ بنگال را به تأثیرات جنگ جهانی دوم نسبت می دهند) دولت هندوستان در طول سال ها مدام در حال دموکراتیک تر شدن بوده است. دولت ایالتی پس از قانون دولت هند در ۱۹۵۳ همواره چنین وضعی داشته است.
بحران پناهندگان تقریباً همیشه در کشورهای کم تر دموکراتیک رخ می دهد. با نگاه به حجم جریان های پناهندگی در بیست ساله گذشته درمی یابیم که هشتاد و هفت مورد نخست در کشورهای دارای نظام اقتدارگرا رخ داده است.
تحقیقات نشان می دهند که در میان ملّت های دموکراتیک کشتارجمعی یا جنایات از سوی دولت بسیار کم تر رخ می دهد. هرچند باید در نظر داشت که این ملّت ها پیش از به کارگیری سیاست های لیبرال دموکراتیک، ملّت های به نسبت پیشرفته تری هم بوده اند. به همین ترتیب نسل کشی و کشتار سیاسی کم تری هم در آن ها به چشم می خورد.
ویژگی ممیز اقتدارگرایی قدرت به شدت متمرکز و مجتمع است که با سرکوب سیاسی و طرد مخالفان بالقوه تثبیت می شود. این قدرت از احزاب سیاسی و تشکیلات توده ای برای بسیج مردم در جهت اهداف رژیم استفاده می کند.
اقتدارگرایی بر قانون حاکمیت تأکید دارد و نه حاکمیت قانون، این شکل از حکومت اغلب دارای سازوکارهای انتخاباتی است، تصمیم های سیاسی از سوی گروهی برگزیده از مقامات و در پشت درهای بسته گرفته می شود، نوعی بروکراسی که گاه مستقل از قوانین عمل می کند، که به خوبی بر مقامات منتخب نظارت ندارد و در رسیدگی به دغدغه های حوزه های انتخاباتی که قرار است نمایندهٔ آن باشند، شکست می خورند. در اقتدارگرایی تمایل به اعمال غیررسمی و غیرچارچوبمند قدرت سیاسی نیز به چشم می خورد، رهبری ای «خودخوانده که حتّی اگر منتخب هم باشد با انتخاب آزاد شهروندان از میان رقبای انتخاباتی قابل جایگزینی نیست» محرومیت مستبدانه شهروندان از آزادی های مدنی و تحمّل اندک مخالفت های معنادار نیز در این نوع حکومت مشهود است.
در حالی که ثبات سیاسی به وسیلهٔ کنترل بر نیروهای مسلّح و حمایت از آن ها تأمین می شود، انواع کنترل های اجتماعی نیز برای خفه کردن جامعه مدنی به کار می رود، بروکراسی ای از سوی رژیم ترتیب داده می شود و وفاداری به نظام را از طریق ابزارهای مختلف جامعه پذیری و تلقین تأمین می کند.
wiki: اقتدارگرایی
دانشنامه آزاد فارسی
اِقْتِدارگَرایی (authoritarianism)
حکومت برگزیدگان بر یک کشور به منظور حفظ ثروت و قدرت خود با سرکوبِ مخالفان و مطبوعات. اینان غالباً دربرابر فعالیت هایی که برای امنیت شان خطری ندارند بی اعتنایند و فقط به مراکز قدرت رقیب خود، مانند اتحادیه های کارگری و احزاب سیاسی، البته با کنترل شدید، اجازۀ موجودیت می دهند. نوع حادّ اقتدارگرایی را توتالیتاریانیسم (تمامت خواهی) می نامند.
حکومت برگزیدگان بر یک کشور به منظور حفظ ثروت و قدرت خود با سرکوبِ مخالفان و مطبوعات. اینان غالباً دربرابر فعالیت هایی که برای امنیت شان خطری ندارند بی اعتنایند و فقط به مراکز قدرت رقیب خود، مانند اتحادیه های کارگری و احزاب سیاسی، البته با کنترل شدید، اجازۀ موجودیت می دهند. نوع حادّ اقتدارگرایی را توتالیتاریانیسم (تمامت خواهی) می نامند.
wikijoo: اقتدارگرایی
فرهنگستان زبان و ادب
{authoritarianism} [روان شناسی ، علوم سیاسی و روابط بین الملل] باوری که بر پایۀ آن ارادۀ مردم باید در دست یک قدرت برتر، اعم از یک فرد یا دولت یا گروه یا برمبنای یک عقیده باشد
کلمات دیگر: