افزودنی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مضاف
مترادف و متضاد
افزودنی، افزایشی، افزاینده
افزودنی، افزایش پذیر، زیاد کردنی، قابل ازدیاد
فرهنگ فارسی
لایق افزون شدن آنچه شایستگی افزون شدن داشته باشد .
مادهای که برای بهبود کارایی فراوردۀ نهایی به مادۀ دیگر میافزایند
لغت نامه دهخدا
افزودنی. [ اَ دَ ] ( ص لیاقت )لایق افزون شدن. آنچه شایستگی افزون شدن داشته باشد.واجب التزاید. لازم التزاید. ( از یادداشتهای دهخدا ).
فرهنگستان زبان و ادب
{additive} [شیمی، مهندسی بسپار] ماده ای که برای بهبود کارایی فراوردۀ نهایی به مادۀ دیگر می افزایند
پیشنهاد کاربران
افزودنی خورشتی = آلو بخارا
کلمات دیگر: