کلمه جو
صفحه اصلی

بوسه گاه

فرهنگ فارسی

( اسم ) محل بوسه بوسه جای .

برجستگی یا گرهی بر روی زه که در هنگام رسیدن تیر به مرحلۀ تمام‌کشش، لب کمان‌گیر با آن تماس پیدا می‌کند


لغت نامه دهخدا

بوسه گاه. [ س َ / س ِ ]( اِ مرکب ) بوسه جای. جائی که بر آن بوسه زنند. ( آنندراج ). جای بوس. لب. بوسگه. بوسگاه. ( ناظم الاطباء ). محل بوسه. جای بوسه. ( فرهنگ فارسی معین ) :
از بوسه گاه خوبان شکّرشکار باش
تا پیشگاه باشی و اقبال پیشکار.
سوزنی.
یاد او خورده است خاقانی از آنک
بوسه گاهش دست خمارآمده ست.
خاقانی.
جسم تو کو بوسه گاه خلق بود
چون شود در خانه کور و کبود.
مولوی.
رگ دست ترا کز رشته جان است نازکتر
طبیب بی مروت بوسه گاه نیشتر کرده.
امیرخسرو( از آنندراج ).
- بوسه گاه شناس ؛ شناسنده جای بوسه :
جدا نمیشود از پیش لعل میگونش
چه بوسه گاه شناس است حال موزونش.
صائب ( از آنندراج ).

دانشنامه عمومی

گودی و شیار عمودی میان لب بالا و بینی را بوسه گاه، فیلتروم (Philtrum) یا گودی زیردماغی (infranasal depression) می گویند.
کمان کوپید
بوسه گاه جایی است که در زمان رشد جنین، روند شکلگیری میان دماغی و فکی به هم می رسند.
وجود بوسه گاه باعث می شود تا انسان بتواند حرکت های بسیار بیشتری با لب های خود انجام دهد. این امر به ارتباطات آوایی و غیر لفظی کمک زیادی می کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{kisser, kisser button,kissing button} [ورزش] برجستگی یا گرهی بر روی زه که در هنگام رسیدن تیر به مرحلۀ تمام کشش، لب کمان گیر با آن تماس پیدا می کند


کلمات دیگر: