کلمه جو
صفحه اصلی

فی البداهه

فارسی به انگلیسی

ad-lib, extempore, impromptu, extemporaneous, offhand, spontaneous

دانشنامه عمومی

بدون اندیشه و بی مطالعه درست کردن


پیشنهاد کاربران

بدیهه!

این لغت پیداست که عربی است و همانطور هم در فارسی استفاده میشود.
درلحظه
بیدرنگ
فوری
واکنش به حرف یا کاری در همان لحظه ( فی البداهه ) خوانده میشود

بی مقدمه

Of the kuff

On the spot

طبیعی

احساس یا حرکتی آنی بدون پیش زمینه

چیزی که یهو به ذهنت میرسه و کاربردش زیاده

جسور

پیروز

انجام کاری در لحظه

آنیرَس
یهورَس
به چم یا معنی آنی به یاد ادم میرسد
آنیادرَس
یهویادرَس

improvise، off the cuff

آنی رس

هم آرِش و جایگزین پارسی خوبی است

فی الفور - فورا

در لحظه گویی

درجا، بی مقدمه، بی تأمل
عا ) یکهو، هُلُوکی، هُل هولکی، پرانده

یه حرف یا انجام کاری در لحظه بدون فکرکردن


کلمات دیگر: