کلمه جو
صفحه اصلی

محاسبه کردن


مترادف محاسبه کردن : حساب کردن، شمردن، به حساب آوردن، لحاظ کردن، بررسی کردن، ارزیابی کردن

برابر پارسی : رایاندن

فارسی به انگلیسی

calculate, compute, figure, reckon, tally

فارسی به عربی

احسب

مترادف و متضاد

۱. حساب کردن
۲. شمردن
۳. به حساب آوردن، لحاظ کردن
۴. بررسی کردن، ارزیابی کردن


calculate (فعل)
حساب کردن، بر اورد کردن، محاسبه کردن

compute (فعل)
حساب کردن، تخمین زدن، محاسبه کردن

حساب کردن


شمردن


به حساب آوردن، لحاظ کردن


بررسی کردن، ارزیابی کردن


پیشنهاد کاربران

بدست آوردن، پاسخ دادن

شمردن. . . . . به حساب آوردن. . . . دریافتن. . . .

ارزیابی . براورد کردن . آمار گرفتن . سنجیدن . بررسی


کلمات دیگر: