صاحب منتها . صاحب عطاها .
ذوالمنن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~. مِ نَ ) [ ع . ] (ص مر. ) نک ذوالمن .
لغت نامه دهخدا
ذوالمنن. [ ذُل ْ م ِ ن َ ] ( ع ص مرکب ) صاحب منتها. صاحب عطاها. صاحب احسانها. || ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی ، تقدست اسمائه :
ای اختیار کرده سلطان روزگار
لابلکه اختیارخداوند ذوالمنن.
دولت و اقبال دهد ذوالمنن.
با رسولان کرد خواهد ذوالمنن روزشمار.
چون جستن او طاعت ذوالمنن.
که نوعی است از طاعت ذوالمنن.
هر چه در فردوس ما را وعده کرده ذوالمنن.
جوی می پر خواهم از ذوالمنن من.
آدمی را نافریدی ذوالمنن گوش و دهن.
در ره تو عاجزیم و ممتحن.
روز آدینه بحکم کردگار ذوالمنن.
ای اختیار کرده سلطان روزگار
لابلکه اختیارخداوند ذوالمنن.
فرخی.
درخورآن فضل که خواهی ترادولت و اقبال دهد ذوالمنن.
فرخی.
آنچه کرده ست از کرم با بندگان امروز اوبا رسولان کرد خواهد ذوالمنن روزشمار.
فرخی.
او برگرفته رسم وراه پدرچون جستن او طاعت ذوالمنن.
فرخی.
مگر خدمت تست حبل المتین که نوعی است از طاعت ذوالمنن.
فرخی.
شعر او فردوس را ماند که اندر شعر اوست هر چه در فردوس ما را وعده کرده ذوالمنن.
منوچهری.
گر روز قیامت برد ایزد به بهشتم جوی می پر خواهم از ذوالمنن من.
منوچهری.
گرنه از بهر شنود و گفت مدح تو بدی آدمی را نافریدی ذوالمنن گوش و دهن.
سوزنی.
ای قدیم رازدان ذوالمنن در ره تو عاجزیم و ممتحن.
مولوی.
سادس ماه ربیع الاَّخر اندر نیم روزروز آدینه بحکم کردگار ذوالمنن.
حافظ.
فرهنگ عمید
۱. صاحب منت ها، صاحب عطاها و احسان ها.
۲. (اسم، صفت ) از صفات خدای تعالی.
۲. (اسم، صفت ) از صفات خدای تعالی.
کلمات دیگر: