کلمه جو
صفحه اصلی

به پایان رساندن

فارسی به انگلیسی

accomplish, close, complete, end, finalize, finish, fulfil, fulfill, round, spend

واژه نامه بختیاریکا

تممی کِردِن
دو کت کندِن؛ کُت کندِن

جدول کلمات

اتمام

پیشنهاد کاربران

آخر کردن . [ خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بپایان رسانیدن .

conclude خاتمه دادن. به پایان رساندن

قال کار را کندن

- کار یک باره کردن ؛ کار را تمام کردن. کاری را چاره کردن. یک طرفه کردن کار. یک سو کردن کار. یک سره کردن کار را :
هر آن کس که او تاج شاهی بسود
بر آن تخت [ طاقدیس ] چیزی همی برفزود
مرآن را سکندر همه پاره کرد
ز بیدانشی کار یک باره کرد.


کلمات دیگر: