مترادف سرویس : خدمت، خدمات کار، وظیفه، ماموریت، دست، دستگاه، وسیله نقلیه ویژه، خدمت بها، تعمیر، بازبینی، سازمان، دائره، موسسه
برابر پارسی : دستیاری، یاری
set, service
خدمت، خدمات کار، وظیفه
ماموریت
دست، دستگاه
وسیلهنقلیه ویژه
خدمت بها
تعمیر، بازبینی
سازمان، دائره، موسسه
۱. خدمت، خدمات کار، وظیفه
۲. ماموریت
۳. دست، دستگاه
۴. وسیلهنقلیه ویژه
۵. خدمت بها
۶. تعمیر، بازبینی
۷. سازمان، دائره، موسسه
(س ) [ فر. ] (اِ.) 1 - زمان کار. 2 - شستشو و تعمیر اتومبیل و ماشین های دیگر. 3 - اتومبیلی که در ساعات کا ر در خدمت یک فرد، یا مؤسسه یا سازمان باشد. 4 - مجموعة ظرف و امثال آن ، سری . 5 - مؤسسه بزرگی که به یکی از امور اجتماعی یا سیاسی و... اختصاص دارد «سرویس خبری ». 6 - (عا.) تنبیه .
زاوَری. || (واژۀ پیشنهادی کاربران) زاوَرِش.