کلمه جو
صفحه اصلی

افه

فرهنگ فارسی

بد دل . یا مفسلی که هیچ ندارد

لغت نامه دهخدا

( آفه ) آفه. [ ف َ ] ( ع اِ ) آفة. آفت. ج ، آفات.

افة. [ اُف ْ ف َ ] (ع ص ) بددل . || مفلسی که هیچ ندارد. || مرد آلوده به نجاست . (منتهی الارب ).


دانشنامه عمومی

اِفه (اسپانیایی: EFE; اسپانیولی: [ˈefe]) از خبرگزاری های بین المللی اسپانیایی است که در سال ۱۹۳۹ به وسیلهٔ وزیر وقت مطبوعات و پروپاگاندای اسپانیا تأسیس شد.
Centro de Corresponsales (1865–1919)
Fabra (1919–1936)
امروزه افه خبرگزاری چند رسانه ای اصلی به زبان اسپانیایی و چهارمین خبرگزاری بزرگ جهان پس از آسوشیتد پرس، رویترز، و خبرگزاری فرانسه است.

گویش مازنی

/ofe/ سرفه ی گوسفند که در باور چوپانان ریزش باران را در پی دارد - نوعی بیماری که از حمل بار سنگین در ناحیه ی زانوی اسب ایجاد شود ۳بیماری ای که درد مچ حیوانات را در پی دارد & ساختمان کوچک جهت زیست دام

۱سرفه ی گوسفند که در باور چوپانان ریزش باران را در پی دارد ...


ساختمان کوچک جهت زیست دام


پیشنهاد کاربران

در گویش کاشانی به شکل ، شکلک معنی میشود .
مثال اِفه دَر نَیار یعنی بازی در نیار . شکلک در نیار

پهلوان

آفت. . . . آسیب. . . . بلا

مترادف و متضاد آفة

ادا
افه آمدن: قیافه گرفتن، پز دادن


کلمات دیگر: