کلمه جو
صفحه اصلی

انتقاد کردن


برابر پارسی : خرده گیری، خرده گرفتن

فارسی به انگلیسی

animadvert, reprove, pan, to criticize

to criticize


animadvert, reprove


فارسی به عربی

انتقد , مراجعة
لائمة

انتقد , مراجعة


مترادف و متضاد

blame (فعل)
مقصر دانستن، سرزنش کردن، لکه دار کردن، ملامت کردن، عیب جویی کردن از، انتقاد کردن، گله کردن، عتاب کردن

review (فعل)
انتقاد کردن، بازدید کردن، مرور کردن، دوره کردن، سان دیدن، مقالات انتقادی نوشتن

fustigate (فعل)
چوب زدن، کتک زدن، کوبیدن، انتقاد کردن

criticize (فعل)
انتقاد کردن، عیب جویی کردن، نکوهش کردن، نقد ادبی کردن

فرهنگ فارسی

عیب گرفتن . یا نقد کردن

لغت نامه دهخدا

انتقاد کردن. [ اِ ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) عیب گرفتن. || نقد کردن.

فرهنگ فارسی ساره

خرده گیری، خرده گرفتن


پیشنهاد کاربران

lash
سخت نکوهش کردن
انتقاد شدید کردن

Chastise


کلمات دیگر: